همسر شهید بروجی در گفت وگو با طنین یاس/ بخش دوم

روضه خوانی"حضرت فاطمه"توسط شهید بروجی در قلب تکفیری ها/پاسداری که برات شهادت را از حضرت فاطمه(س) گرفت

همسر شهید بروجی با بیان اینکه، شهید ارادت زیادی به حضرت زهرا(س) داشت، گفت: وی معتقد بود ولایتمداری را از حضرت فاطمه(س) به ارث برده ایم، این ارادت آنقدر بود که در قلب تکفیری ها روضه حضرت را خوانده و برات شهادت را از ایشان گرفته بود.
روضه خوانی
1397/12/18 - 11:24
تاریخ و ساعت خبر:
12833
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - زینب صناعی- شامگاه ۲۴ بهمن سال جاری یک دستگاه اتوبوس حامل رزمندگان اسلام در جاده خاش- زاهدان توسط خودروی انتحاری تروریست‌های تکفیری هدف حمله قرار گرفت که در جریان این جنایت تروریستی ۲۷ تن از کارکنان نیروی زمینی سپاه به شهادت رسیدند. شهید عبدالرضا بروجی یکی از این شهدا بود که شاید به واسطه علقه ی زیادی که با مادر خود داشت، نتوانست دوری مادر را تحمل کند و مادر نیز در شب وفات حضرت ام البنین علیه السلام دعوت حق را لبیک گفت و به ملکوت اعلی پیوست. از این رو برای شناخت ویژگی های اخلاقی و شناخت بیشتر شهید بروجی با همسرشان " راضیه روزبهانی " به گفتگو نشستیم که بخش دوم آن را در ادامه می خوانید.
بیشتر بخوانید:
اگر چیزی بالاتر از شهادت وجود داشت، عبدالرضا لایق آن بود

رابطه شان با مادرشان چگونه بود؟
ما با مادر بزرگوارشان دو مرتبه کربلا و چند مرتبه مشهد رفتیم. واقعا جانشان به هم وصل بود شاید خداوند حیفش آمد که این دو از هم دور باشند چون مادرشوهرم روز گذشته دعوت حق را لبیک گفته و از دنیا رفتند.
شهید بروجی به حدی به مادرشان احترام می گذاشتند که وقتی مادرشان می خوابیدند کف پای مادرشان را می بوسیدند و مادرشان با التماس از ایشان می خواستند که این کار را انجام ندهند. وقتی صبح ها از خواب بیدار می شدند اگر خانه بودند حتما موهای مادرشان را شانه می زدند و این ها حرف هایی است که واقعیت دارد و خدا و شهید گواه هستند که اگر من بخواهم یک کلمه اضافه یا کم کنم.
در خرید عیدی یا وسایلی که مادرشان احتیاج داشتند هیچ وقت دریغ نمی کردند و مناسبت های روز مادر و تولد مادرشان را فراموش نمی کردند و از مادرشان به هر نحو شده تقدیر و تشکر می کردند.
پدر شهید هم در قید حیات هستند؟
خیر ایشان حدود 20 سال پیش از دنیا رفتند.
درباره خداحافظی و دیدار آخرتان بفرمایید.
سری آخر هم مانند همیشه خداحافظی می کردند، بچه ها را به من می سپردند و از طریق راه آهن می رفتند؛ یک علقه و محبت خاصی هم نسبت به پدر بزرگوارم داشتند و خود شهید می فرمود خدا پدرم را از من گرفت اما یک پدر مهربان دیگری به من مرحمت کرد البته پدر من هم پدری را از هر لحاظ در حقش تمام کرد. از راه آهن با پدرم تماس گرفته بود و گفته بود حاج آقا من را حلال کنید پسر خوبی برایتان نبودم و پدرم در حال حاضر بسیار مضطرب و پریشان است و می گوید این حرفی که شهید به من زد تا انتهای جگرم را می سوزاند.
از رفتارهای اعتقادی شان برایمان بگویید. اهل هیات هم بودند؟
بله ایشان قبل از اینکه با من ازدواج کنند در هیات سائلان حضرت زهرا سلام الله علیها مراسم برپا می کردند. چون از خانواده شان دور بودند و برای استخدام در سپاه 3 سال مجردی زندگی می کردند و در همان منزل حداقل در دهه محرم 4 شب مجلس روضه داشتند. ایشان همان طور که خودشان می گفتند و نیز دوستانشان تعریف می کردند علاقه زیادی به حضرت سیدالشهدا و حضرت زهرا علیه السلام داشتند که پس از ازدواج هم همچنان به تناوب و اقتضای ماموریت هایی که می رفتند مجلس در منزلمان برپا بود.
یکی از ویژگی های مهمی که حاج آقا داشتند مصداق بارز حدیث " شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا وعجنوا بماء ولايتنا يحزنون لحزننا ويفرحون لفرحنا" بودند. به طوری که ما یک کمدی در انباری داشتیم و شهید بروجی به هر مناسبتی که بود می رفتند و پلاکاردی اعم از شهادت یا ولادت می آوردند و سر در منزل یا در بالکن نصب می کردند. حتی در مجلس ختم ایشان خود کسی که خطاط بود آمد و این قضیه را نقل کرد که شهید به هر مناسبتی پلاکارد و بنری سفارش می داد و درب منزل نصب می کرد. همچنین ایشان در خدمت هیات رزمندگان فرزندان شاهد اصفهان بودند.
حاج خانم مهریه تان چقدر بود؟
مهریه ام به نیت سوره های قرآن 114 سکه به همراه حج تمتع و 20 مثقال طلا بود که پیشنهاد پدربزرگوارم بود البته همسرم گفته بود اگر شما بیشتر هم می خواستید انجام می دادم چون
من آن چیزی را که می خواسته ام پیدا کرده ام و ارزش این را دارد که به هر آب و آتشی بزنم.
نظرشان نسبت به انقلاب و رهبری چگونه بود؟
شهید بروجی یک علقه ی خاصی نسبت به مقام معظم رهبری داشتند و آن طور که خود شهید تعریف می کرد دوران بدی را بعد از شنیدن خبر ارتحال امام خمینی (ره) گذراندند و پس از آن محبت بسیاری نسبت به رهبر فرزانه انقلاب و جایگاه ولی فقیه داشتند و حضرت آقا را به قول معروف همچون چشم هایشان دوست داشتند.
یکی از ویژگی های بارز اخلاقی شان که همیشه در ذهن تان ماندگار است را بفرمایید.
یکی از ویژگی های بارز شهید بشاش بودن شان بود به طوری که عکس هایی که در حال حاضر دارند همه در حال لبخند زدن و با نشاط بودن است. حتی طبع شعر و شاعری هم داشتند و سعی می کردند برای همه شعر بگویند مخصوصا برای دخترها شعر می خواندند و برای اینکه بین شان تبعیض قائل نشوند و حساس نشوند می خواندند: این دختر و اون دختر فرقی نداره دختر. یادم می آید زمانی هم که ازدواج کرده بودیم برای من هم شعر می سرودند.
سوریه هم رفتند؟
به خاطر مادرشان که نهی شان کرده بودند به سوریه نرفتند چون محبت زیادی بین شان حاکم بود و علی رغم میل باطنی شان به سوریه نرفتند.
چند خواهر و برادر هستند؟
یک خواهر وپنج برادر هستند. که این مصیبت خیلی برای خواهرشان سخت است. چون ایشان هم مانند ما در اصفهان زندگی می کردند و حالا خیلی برایشان سخت است که امیدوارم خداوند صبر عاجلی به ایشان بدهد چون هم داغ مادرو هم داغ برادرشان است.
درباره ی شهادت هم حرفی می زدند؟
گاهی اوقات من به ایشان می گفتم که حاج آقا نوربالا می زنی که ایشان با زبان قشنگ خود می گفتند حالا کجایش را دیده ای. کتاب ها و وصیت نامه شهدا را هم مطالعه می کردند.
اهل مسجد هم بودند؟
بله مسجد زیاد می رفتند و در نماز جماعت شرکت می کردند؛ دوستانشان که آمده بودند می گفتند از کفش جفت کردن تا غبارروبی مسجد، مداحی و خواندن دعای کمیل انجام می دادند اما تمام این کارها در عین گمنامی بود و به دنبال فرمانده پادگان شدن و این قبیل مسائل نبودند.
پس مداح هم بودند؟
بله اما به طور عشقی مداحی می کردند و خیلی خاکی و مردمی بودند و شکسته نفسی می کردند و با اینکه خیلی صوت دلنشینی داشتند می گفتند نمی خواهم دیگران با صدای من آزرده شوند. خیلی هم به حضرت زهرا سلام الله علیها علاقه داشتند و می گفتند این ولایتمداری را از حضرت فاطمه سلام الله علیها به ارث برده ایم.
در همین ماموریتی که رفتند به من زنگ زدند و گفتند برای من مداحی پیدا کن و برایم بفرست که حدود 10 تا شعر را از کتاب گلچین احمدی برایشان پیدا کردم مانند شعر سلام من به مدینه و غیره که در خصوص شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بود. در هر صورت وزن و آهنگ شعرها را با هم درست کردیم و تشکر و خداحافظی کرد. فردای آن روز زنگ زد و گفت دعای کمیل را خواندم و حال بسیار خوبی بود که خداوند خیرت دهد. بعدا فهمیدم که فردای آن روز در قلب تکفیری ها مجددا روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را خوانده که من فکر می کنم ایشان برات شهادت را همانجا از حضرت فاطمه زهرا بانوی دو عالم گرفته اند و در حال حاضر هم در شب شهادت حضرت فاطمه ام البنین علیه السلام مادرشهید بروجی آسمانی شدند.
نکته ای اگر در خاطرتان هست بفرمایید.
ایشان نسبت به سریال های صدا و سیما هم دقت زیادی داشتند و برخی اوقات به قولی روابط بین مردان و زنان را در سریال ها بر نمی تافتند و می گفتند نباید اینگونه روابط عادی سازی شود بنابراین حتما با شماره های شکایات تماس می گرفتند و تذکر می دادند.
همچنین ایشان همیشه شب ها حداقل در هفته 4 تا 5 شب قبل از خواب دو رکعت نماز می خواندند و می گفتند خدایا من سعادت ندارم برای نماز شب بیدار شوم بنابراین این عمل کم من را به بزرگی خودت از من قبول کن و من را ببخش. شهید بروجی خیلی شاکر بودند و نماز شکر به جا می آوردند و سجده های طولانی داشتند.
یکی دیگر از موارد مهم زندگی شان تقیدشان به صلوات عصر روز جمعه بود که حتما آن را به جا می آوردند تا جایی که با مادرشان تماس می گرفتند و می گفتند مادر صلوات بفرستید و پس از آن من را دعا کنید. و حتی زمان هایی که در مسیر و ماشین بودیم هم این صلوات را می فرستادند و حاجت هم می گرفتند.
ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
شهید بروجی، هسمر شهید، عملیات تروریستی، خاش - زاهدان،
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
فرهنگی
V
آرشیو