درباره‌ی جمعیت ایران/ بخش اول

جمعیت عامل یا مانع قدرت/آیا جمعیت بیکار می‌تواند باعث رشد و توسعه جوامع شود؟!

«جمعیت می‌تواند عامل ثروت و قدرت باشد و در نتیجه منشا تحول، رشد و پیشرفت در جوامع شود. اما این امر مستلزم این است که نیازهای اولیه و ثانویه آن جمعیت برآورده شود. از یک جمعیت عمدتا بیکار که در تامین نیازهای اولیه و ضروری زندگی خود مانند مسکن و معیشت مانده است، چه توقعی می‌توان داشت که منشا تحول و پیشرفت شود؟!»
جمعیت عامل یا مانع قدرت/آیا جمعیت بیکار می‌تواند باعث رشد و توسعه جوامع شود؟!
1400/02/13 - 08:53
تاریخ و ساعت خبر:
99996
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - فرزانه همتی - وقتی صحبت از جمعیت می‌شود، آنچه بلافاصله در ذهن عموم مردم می‌نشیند تعداد یا حجم جمعیت است. اگرچه تعداد جمعیت، مولفه بسیار مهمی است زیرا جمعیت بصورت بالقوه می‌تواند عامل و یا مانعی برای رشد و توسعه اقتصادی باشد. با این وجود، چند مولفه دیگر نیز وجود دارند که عمدتا توسط افکار عمومی کمتر مورد توجّه قرار می‌گیرد. درحالیکه، اهمیت این مولفه‌ها اگر بیشتر از حجم جمعیت نباشد، کمتر نیست. در ادامه، این مولفه‌ها را در گفت‌وگو با دکتر حاتم حسینی، دانشیار جمعیّت‌شناسی دانشگاه بوعلی سینا به بحث می‌گذاریم.
ممکن است بفرمائید، علاوه بر حجم و شمار جمعیّت، چه مؤلّفه‌های دیگری در بحث از جمعیّت و سیاست‌گذاری جمعیّت اهمیّت دارد؟

دکتر حاتم حسینی: جمعیّت ابعاد و وجوه گوناگونی دارد که در یک جریان تأثیر و تأثّر، روندهای آینده‌ی آن را شکل می‌دهند. سیاست‌گذاری برای جمعیّت باید با درنظرگرفتن همه‌ی ابعاد و جنبه‌های مرتبط با آن باشد. معمولاً در میان افکار عمومی وقتی موضوع جمعیّت و سیاست‌گذاری جمعیّتی مطرح می‌شود، اذهان بیشتر معطوف به حجم جمعیّت است. در حالی‌که در کنار شمار جمعیّت، دو مؤلّفه‌ی آهنگ یا میزان رشد سالانه جمعیت و ساختار جمعیت نیز هم‌زمان باید مورد توجّه قرار بگیرد. به باور من بحث درباره جمعیت ایران و چشم‌انداز آینده آن، زمانی می‌تواند تصویر دقیق‌تری از واقعیّت جمعیّت کشور و روند تغییرات و تحوّلات آن به دست دهد که با درنظرگرفتن همزمان این سه مولفه باشد. در این صورت است که می‌توانیم امیدوار باشیم برنامه‌ها و سیاست‌های راهبردی دقیق، درست و متناسب با وضعیت جمعیتی کشورمان ارائه کنیم.
از نگاه من، سیاست‌گذاری جمعیّت در ایران، با توجّه به وضعیّت‌های متعارضی که در آن قرار گرفته‌ایم، موضوعی است پیچیده. از طرفی، باروری پایین‌تر از سطح جایگزینی (2/1 فرزند به ازای هر زن) است، از سوی دیگر، تداوم این سطح از باروری به سالخوردگی جمعیّت در چند دهه‌ی آینده منجر خواهد شد. به بیان دیگر، با تداوم روندهای کنونی باروری، سالخوردگی جمعیّت رژیم جمعیّت‌شناختی مسلّط و گریزناپذیر در آینده‌ی کشور خواهد بود. در حدّ فاصل این دو وضعیّت متعارض، یک فرصت تاریخی استثنایی برای جمعیّت ایران فراهم آمده است. دریچه‌ی جمعیّتی ایران از نیمه‌ی دهه‌ی 1380 گشوده شده و فرصتی تاریخی و البتّه بالقوّه برای استفاده و بهره‌مندی از توانمندی‌های جمعیّت و تبدیل آن به قدرت و ثروت فرآهم آمده است. برای نخستین بار در تاریخ تحوّلات جمعیّت کشور، سهم جمعیّت واقع در سنین کار و فعّالیت اقتصادی به بیش از 71 درصد رسیده است. حجم جمعیّت کشور هم‌اکنون بیش از 85 میلیون نفر است. نرخ رشد طبیعی سالانه‌ی جمعیّت در دوره‌ی 1390 تا 1395 معادل 1/34درصد برآورد شده است. در واقع، سالانه کمی بیش از یک میلیون نفر به جمعیّت کشور افزوده می‌شود. چنانچه فرض کنیم جمعیّت با همین نرخ رشد افزایش بیابد، در حدود نیم قرن، حجم جمعیّت دو برابر و به حدود 170 میلیون نفر در نیمه‌ی قرن پانزده خورشیدی افزایش خواهد یافت. بنابراین، می‌توانم بگویم که حجم، رشد و ساختار جمعیّت ایران هم‌اکنون در وضعیّت مطلوبی است. اگرچه برخی تلاش می‌کنند تا وضعیّت جمعیّتی کشور را بحرانی جلوه دهند، ولی به جرأت می‌گویم که جامعه‌ی ایران هم‌اکنون نه بحران جمعیّتی، بلکه مسأله‌ی جمعیّتی دارد. مسأله‌ی جمعیّتی کنونی جامعه‌ی ایران، باروری پایین است که تداوم آن به‌طور قطع به سالخوردگی جمعیّت منجر خواهد شد.
در کنار ویژگی‌های مطلوبی که به آن اشاره کردم، فراموش نکنیم که موازنه‌ی مهاجرت بین‌المللی در کشور منفی است. در سال 2017، این رقم معادل منهای 274998 نفر بوده است! به بیان دیگر، تفاضل آن‌هایی که وارد کشور شده‌اند و آن‌هایی که از کشور خارج شده‌اند، منفی است؛ یعنی نیروهای انسانی‌ که عمدتاً جمعیّت در سنین کار و دانش‌آموخته‌ی دانشگاه هستند، از طریق جریان‌های مهاجرتی روانه‌ی کشورهای دیگر می‌شوند و از موهبت وجود آن‌ها محروم می‌مانیم. در چنین شرایطی، نباید انتظار داشت که جمعیّت افزوده به افزایش قدرت و ثروت در جامعه بینجامد. جمعیّت را باید مدیریّت کرد. در غیر این صورت، جمعیّت زیاد الزاماً به معنای ثروت و قدرت بیشتر نیست.
پدیده باروری پایین‌تر از سطح جایگزینی
همان‌طور که گفتم، باروری به عنوان یکی از تعیین کننده‌های اصلی تغییرات جمعیت در کنار مرگ و مهاجرت، پایین‌تر از سطح جایگزینی است. سطح جایگزینی در جمعیت‌شناسی به یک سطحی از باروری گفته می‌شود که وقتی باروری در آن سطح قرار می‌گیرد، یک مادر در طول دوره فرزندآوری یعنی از سن 15 تا 49 سالگی، یک دختر را جایگزین خود خواهد کرد و به این ترتیب جمعیّت بازتولید خواهد شد و تجدید نسل صورت خواهد گرفت. شاخص باروری در سطح جایگزینی، میزان باروری کل (TFR)2/1 فرزند است. اگر باروری در این سطح قرار بگیرد، میزان خالص تجدید نسل مساوی یک و این به معنای این است که «بازتولید نسل» انجام می‌شود، یعنی هر مادر توسط یک مادر دیگر جایگزین می‌شود. اما ممکن است سطح باروری بالاتر از این باشد که در این صورت میزان‌های خالص تجدید نسل، عدد بزرگتری خواهد شد.
فرض کنید میزان خالص تجدید نسل مساوی عدد یک‌ونیم بشود. مفهومش این است که دو مادر، سه دختر را جایگزین خود می‌کنند. بنابراین، می‌توانیم بگوییم نسل کنونی در آینده یک‌ونیم برابر خواهد شد، امّا ممکن است شاخص تجدید نسل خالص، کمتر از یک، برای مثال، نیم باشد. در این صورت، دو مادر یک دختر جایگزین خود خواهند کرد و به این ترتیب در درازمدّت بازتولید نسل انجام نخواهد شد.
گشتاور مثبت جمعیت نیرو محرکه‌ی جمعیّت ایران
وی بیان کرد: شاید این پرسش مطرح شود که چرا با وجود کاهش باروری به زیر سطحی جایگزینی و تداوم آن در سطح پایین، همچنان حجم جمعیت ایران افزایش می‌یابد. در پاسخ باید بگویم که افزایش حجم جمعیت علیرغم کاهش باروری به زیر سطح جایگزینی، بخاطر این است که گشتاور رشد جمعیت ایران، مثبت است. به بیان دیگر، نیرو محرکه‌ای که در دوره‌ی 1355 تا 1365 در اثر شرایط خاصّ جامعه‌ی آن زمان ایران و به سبب تعلیق برنامه‌ی تنظیم خانواده‌ی پیش از انقلاب (1357-1346) بر جمعیّت ایران وارد شد، باعث خالص افزایشی معادل 16 میلیون نفر در جمعیّت کشور شد. نیروی اوّلیه‌ای که به این ترتیب به جمعیت ایران وارد شد به اندازه‌ای بود که باوجود کاهش باروری به زیر سطح جایگزینی، همچنان باعث افزایش حجم جمعیت ایران، البتّه تا نه برای همیشه، خواهد شد.
چگونه در «تله جمعیتی» گرفتار می‌شویم؟
تداوم باروری پایین در کنار افزایش امید زندگی، در نهایت به افزایش حجم و سهم جمعیت سالخورده خواهد شد. در یک جمعیّت سالخورده همیشه میزان موالید کمتر از میزان مرگ خواهد بود. در نتیجه، بتدریج نرخ رشد سالانه جمعیت به صفر متمایل و بعد از مدتی تحت تأثیر ساختار سنّی سالخورده‌ی جمعیّت و افزایش طبیعی مرگ‌ومیر، منفی خواهد شد. این وضعیّت همان دام یا تله‌ی جمعیّتی است که وقتی کشوری در آن قرار گرفت، حجم جمعیت خود را از دست خواهد داد.
دکتر حسینی در مثالی به روشنی بیان کرد که نمونه وضعیت توصیف شده را می‌توانید در کشورهایی که نرخ رشد سالانه جمعیّت‌شان منفی است ببینید. برای مثال، می‌توان به کشورهایی مانند آلمان اشاره کرد. این کشور که تا چند سال گذشته، حجم جمعیت آن از حجم جمعیت ایران بیشتر بود، اکنون با میزان رشد طبیعی سالانه‌ای معادل منهای دو دهم درصد، کمی بیش از 83 میلیون نفر، یعنی کمتر از ایران، جمعیت دارد؛ یعنی به سبب رشد منفی جمعیّت حجم جمعیتش را از دست میدهد. ما هنوز در چنین شرایطی قرار نگرفته‌ایم و حجم جمعیت‌مان به سبب گشتاور مثبت رشد جمعیت درحال افزایش است. با توجّه به کاهش باروری به پایین‌تر از سطح جایگزینی و تداوم آن از یک سو، و افزایش امید زندگی و سال‌های مورد انتظار عمر در کشور از سوی دیگر، ادامه‌ی این وضعیّت به سالخوردگی جمعیّت در آینده منجر خواهد شد. در جمعیّت‌های سالخورده به‌طور طبیعی میزان مرگ‌و‌میر بیشتر از میزان موالید است. بنابراین پیش‌بینی می‌شود با استمرار این روندها، بعد از مدتی نرخ رشد جمعیت ایران، صفر و سپس منفی شود.
آیا جمعیت همیشه مصرف کننده است؟!
این دانشیار جمعیّت‌شناسی اظهار داشت: پدیده سالخوردگی، مطلوب هیچ اقتصادی در دنیا حتی اقتصادهای پیشرفته هم نیست. زیرا جمعیت فقط مصرف کننده نیست که ما تصور کنیم همیشه باید تدابیری اتخاذ کنیم که جلوی افزایش جمعیت را بگیریم. جمعیت علاوه بر این‌که مصرف کننده است، دارای خاصیّت و توانایی تولید نیز می‌باشد. افراد در جمعیت‌های انسانی دارای دانش، هوش، عقلانیّت، خلّاقیت و تفکّر هستند. باید این وجه از جمعیت را ببینیم.
جمعیت می‌تواند عامل ثروت و قدرت باشد و در نتیجه منشا تحول، رشد و پیشرفت در جوامع شود. البتّه، واقعیتی را نباید نادیده گرفت و آن اینکه استفاده از این هوش، دانش، کوشش و خلاقیت افراد جمعیت مستلزم این است که نیازهای اوّلیه و ثانویه‌ی آن جمعیت برآورده و تأمین شود. در این شرایط است که می‌توان انتظار داشت جمعیت به عامل ثروت و قدرت تبدیل شود. از یک جمعیت عمدتاً بیکار که در تأمین نیازهای اوّلیه و ضروری زندگی خود مانده است، چه توقعی می‌توان داشت که منشاء تحوّل و پیشرفت شود؟! پس، می‌توانم بگویم که جمعیت فی‌نفسه نه عامل توسعه است و نه مانع توسعه.
وی ادامه داد: یک مولفه مهم در این میان نقش بازی می‌کند و آن نحوه‌ی مدیریّت جمعیّت است. شواهد بسیاری در این زمینه می‌توان ارائه کرد. برای مثال، کشور چین با جمعیّت بیش از یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر امروزه به یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا تبدیل شده است، طوری‌که اقتصادهای بزرگ و پیشرفته‌ی صنعتی را به چالش کشیده است. آمریکا، با چند برابر جمعیت ایران دارای اقتصادی قدرتمند و پیشرفته است، زیرا توانسته‌اند جمعیت کشور خود را مدیریت کنند.
مدیریت درست جمعیت یعنی چه؟
دکتر حسینی در پایان این بخش از گفتگو خاطرنشان کرد: مدیریت جمعیت یعنی اینکه برنامه‌ریزان و سیاست‌گزاران، متناسب با تحولاتی که در زمینه حجم، رُشد و ساختار جمعیت پیش آمده و خواهد آمد، همزمان در زمینه‌های مختلف دیگر مانند اشتغال و بازار کار، آموزش، بهداشت و درمان، مسکن و ... برنامه‌ریزی کنند. به بیان دیگر، جمعیّت، تحوّلات و ویژگی‌های آن باید در کانون دستگاه برنامه‌ریزی قرار بگیرد. این رویکرد سبب می‌شود نسل‌های مختلف در مراحل گوناگون چرخه زندگی، نیازهای‌شان پیشتر پاسخ داده شده باشد. در چنین شرایطی، افزایش حجم جمعیت می‌تواند به رشد و شکوفائی و توسعه‌ی جامعه در همه‌ی ابعاد آن بیانجامد. البتّه لازم است تأکید کنم که نمونه‌های بسیار دیگری نیز در دنیا وجود دارند با جمعیت زیاد که الزاماً قدرتمند و پیشرفته نیستند! در مقابل، کشورهای کم جمعیت بسیاری داریم که پیشرفته و ثروتمندند. این شواهد نشان می‌دهد که مدیریت و برنامه‌ریزی برای جمعیّت بسیار مهم و تعیین کننده است.
این گفتگو ادامه دارد ....

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
جمعیت، قدرت، جمعیت بیکار، رشد و توسعه جوامع
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
اجتماعی
V
آرشیو