کد خبر: 36179                      تاريخ انتشار: 1398/08/16 - 10:08
نگاهی گذرا به گونه شعر آیینی - مهدوی در ادبیات فارسی
شعر مهدوی، تجلی عشق به امام عصر(عج) در پیکره ادب فارسی/ شعر مهدوی، واژه واژه انتظار برای ظهور
 
ادبیات مهدوی که ظهور آن ارتباط مسقتیم با اعتقادات اسلامی و به ویژه تشیع دارد، در قالب های گوناگونی چون شعر، دل نوشته، داستان و تمثیلات مهدوی خقل شده اند. ادبیات مهدوی مختص قشر خاص نبوده و هر فردی که دستی بر آتش ادبیات داشته است در این زمینه طبع آزمایی کرده است به طوری که حتی آثار مختلف ادبیات مهدوی را می توان در بین آثار شاعران درباری قرون مختلف دید.
 
با ورود اسلام به ايران و فتح ايران توسط اعراب، آثار آن در ادبيات هم آشکار شد. در اشعار و متون ادبي، لغات و اصطلاحات عربي راه يافت. به تدريج قرآن و احاديث وارد متون و اشعار شد و تصوف و عرفان رواج يافت.
از همان دوران رواج مذهب شيعه، مسئلة «مهدويت» هم مطرح شد و پی آمدهای آن نيز مستقيم يا غيرمستقيم و خودآگاه يا ناخود آگاه وارد شعر شد.
از نخستین قرن های هجري از نام «مهدي»، بيشتر به عنوان يک نماد تاريخي ياد شده است. مهدي، نماد صلح، دوستي، آرامش، عدل، نابودي شر، و حاکميت خير و دجال، نماد شرّ، جنگ و خونريزي و فتنه انگيزي به شمار می رفت.
از اوايل قرن پنجم هجري به بعد، ظهور شاعران فارسي زبان سبب رشد و بالندگي ادبيات شد و نشانه هايي از مهدويت نیز در همين دوره و دوره هاي بعد از آن در اشعار دیده مي شود.
همین ویژگی خاصه ادبیات فارسی آن را جهان شمول کرده و به صورت مستمر و پایدار آن را مورد توجه قرار داده است زیرا مکتب‌های ادبی غربی غالباً بدون ویژگی‌های اصیل انسانی- اخلاقی بوده‌اند. اصل مترقی مهدویت، باور اصیل مذهب شیعه و غایت بعثت همة انبیای الهی در راستای تحقق وعدة الهی مبنی بر حاکمیت دین حق و رهایی نوع بشر از جهل، ظلم و کفر است و طرح نظریة ادبیات مهدویت می‌تواند در سایة این باور مترقی شیعه، همة انسان‌ها را در همة زمان‌ها و مکان‌ها زیر پرچم عدالت، ایمان، برابری و یکتاپرستی جمع کند. ادبیات صرفاً برای ادبیات بودن یا به‌دلیل لذت هنری- وجدانی، ارزشی ندارد بلکه ادبیات برای انسان است و انسان به دنبال سعادت. سنت‌های ادبی همچون عناصر ادبیات، انواع، مضامین و فنون ادبی این قابلیت را دارند که در قالب نظریة ادبیات مهدویت به کار گرفته شوند و زمینة سعادت و خوشبختی همة انسان‌ها را در سراسر جهان فراهم سازند.
این گونه ادبیات که ظهور آن ارتباط مسقتیم با اعتقادات اسلامی و به ویژه تشیع دارد، در قالب های گوناگونی چون شعر، دل نوشته، داستان و تمثیلات مهدوی خقل شده اند. نکته قابل توجه اینکه این گونه از ادبایت مختص قشر خاص نبوده و هر فردی که دستی بر آتش ادبیات داشته است در این زمینه بنابر اعتقادات قلبی خود طبع آزمایی کرده است به طوری که حتی آثار مختلف ادبیات مهدوی را می توان در بین آثار شاعران درباری قرون مختلف دید. من جمله :
مهدویت در شعر شاعران درباری
حسن عنصری بلخی (متوفای ۴۳۱ ق) از قصیده سرایان طراز اول زبان فارسی در سده های چهارم وپنجم هجری است. این شاعر توانای قصیده سرا که در دربار سلطان محمود غزنوی از منزلت خاصی برخوردار بوده، در قصیده ی مناقبی خود ضمن نکته گیری از غضایری شاعر، شیوه ی حکومتی سلطان غزنوی را نسخه ای از حکومت جهان شمول مهدی موعود معرفی می کند!
خدایگان خراسان و، آفتاب کمال * * * که وقف کرده بر او ذوالجلال، عز وجلال
ز بیم تیغ تو، تیره بود دل کافر * * * به نور دین تو، روشن بود دل ابدال
سیاست تو به گیتی، علامت مهدی است! * * * کجا سیاست تو(۹۶)، نیست فتنه ی دجال(۹۷)!
عنصری در قصیده ی دیگری که در ستایش امیر ابوالمظفر نصر فرزند ناصرالدین سبکتکین سروده، پس از تشبیبی زیبا وشاعرانه، در گزافه گویی تا آنجا پیش می رود که صورت آسمانی «جاه» امیر را، «خورشید» ونسخه ی «احسان» او را، «دریای اخضر» می پندارد! وبه این هم بسنده نمی کند وپای «کرام الکاتبین» را در عرصه ی مدح او به پیش می کشد که به هنگام نوشتن نامه ی اعمال بندگان خدا با دیدن ممدوح وی، در اشتباه می افتند که آیا مهدی از پرده ی غیبت بیرون آمده یا رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم جلوه نموده است؟! واز این تجلی، نعره ی تماشاییان به «الله اکبر» بلند می شود!
اگر مر جاه وجودش را خداوند * * * بدادی صورتی مخصوص منظر:
یکی اند فلک، خورشید بودی! * * * یکی اندر زمین، دریای اخضر!
کرام الکاتبین گر ببیند * * * که بنویسد به روز داد داور
یکی گوید که: مهدی گشت پیدا! * * * یکی گوید: نبی، الله اکبر(۹۸)!
ابوالفرج رونی (متوفای ۵۰۸ ق) که از قصیده سرایان مطرح در سده های پنجم وششم هجری است، در قصیده ای که برای ممدوح خود - سیف الدوله محمود - سروده، آشنایی مردم زمانه ی خود را با «آیت مهدی» از «رایت» او می داند! واز میان رفتن «فتنه ی دجال» را از «هیبت» وی می شناسد! وبر این گزافه گویی ها اضافه می کند که در زمانه ی حکومت عدل ممدوح او، بچه شیر در حالی که چنگال خود را در پنجه نهان کرده است، از مادر می زاید!
فتح وظفر ونصرت وفیروزی واقبال * * * با عز خداوند، قرین بودند امسال
مشهور شد از رایت او، آیت مهدی! * * * منسوخ شد از هیبت او، فتنه ی دجال!
شاهی است که عزم حشمش دود برآورد * * * از دوده ی فرعونان، وز مجمع اضلال
شاها! ملکا! رمح تو چون معجز موسی * * * شاخی است که با او نرود حیلت محتال!
آموخته زاید بچه ی شیر زم مادر * * * از عدل تو در پنجه نهان کردن چنگال
حکیم انوری ابیوردی(۱۰۱) (متوفای ۵۸۵ ق) همانند سلف خود قطران تبریزی، تغییر اوضاع زمانه ی خود را ناشی از بی مهری مردم زمانه به ممدوح خویش می داند! وبرچیدن بساط سلطنت او، وروی کار آمدن سلطان غور را در همین رابطه ارزیابی می کند که مردم به غلط «دم دجال» را «شمع مهدی» می پندارند! وسد یاجوج به جای سد شدن در راه دشمن، زندان انسان ها می شود:
مصطفی چون ز مکه هجرت کرد * * * مدتی مکه، جفت هجران گشت
عزت کعبه، عار عزی دید * * * حرم کعبه، جای حرمان گشت
دین از آن دردناک هجرت او * * * کند شمشیر و، تنگ میدان گشت
کفر از آن بی مراد رفتن او * * * تیز چنگال وتیز دندان گشت
پس در آخر زمان، که صرف زمان * * * حامی کفر و، خصم ایمان گشت
شاه اسلام چون ز بلخ برفت * * * حال سکان او بتر ز آن گشت
اندر آن دور، قبه ی اسلام * * * ز آن جدایی چو بیت احزان گشت
هنر از غایت کساد که داشت * * * هر که اظهار کرد، پنهان گشت
دم دجال، شمع مهدی شد * * * سد یاجوج، حبس انسان گشت
انوری در ابیات پایانی این قصیده که از نقل آن خودداری می کنیم، از ممدوح خود می خواهد که از سر تقصیر زمانه بگذرد! واو را دلداری می دهد که پیش از تو نیز از این حوادث دردناک اتفاق افتاده و«دیو»، مالک خاتم سلیمان شده است، وحضرت ابراهیم خلیل را در آتش افکنده اند وبا این قیاس های مع الفارق می خواهد گزافه گویی های خود را معقول نشان دهد!
حکیم افضل الدین خاقانی شروانی (متوفای ۵۹۵ ق) معروف به حسان العجم در مدیحت بانوی شروانشاه، دامنه ی سخن را به آن جا می کشاند که عدالت این «بلقیس بانوان» مبشر عدالت جهانی مهدی موعود (علیه السلام) است!
این پرده کآسمان جلال، آستان اوست * * * ابری است کآفتاب شرف در عنان اوست
این ابر بین که معتکف اوست، آفتاب * * * وین آفتاب کابر کرم سایبان اوست
بلقیس بانوان و، سلیمان شه، اخستان * * * کز عدل ودین مبشر مهدی، زمان اوست!
خاقانی در ستایش یکی از ممدوحان خود مرتکب قیاس مع الفارق شده است!
خسرو به دار ملک جم، ایوان تازه کرد * * * در هشت خلد مملکه، بستان تازه کرد
کیخسرو تهمتن، بر زال سیستان * * * در ملک نیمروز شبسان تازه کرد
بهر ثبات ملک، چنین کعبه ی جلال * * * از بوقبیس حلم، خود ارکان تازه کرد
مانا که بهر تاختن مرکبان عقل * * * مهدی به عالم آمد و، میدان تازه کرد!
یا عالمی ز لطف برآورد کردگار * * * وآن گه در او، معادن حیوان تازه کرد
اما اخص آثار خلق شده در ادبیات مهدوی، آثاری است که تحت عنوان « مهدویت در شعر آیینی » معروف شده است.حضور حضرت مهدی (علیه السلام) در اشعار مناقبی شعرای آیینی فارسی زبان، حضوری گسترده وفراگیر است؛ حضوری که در قسمت اعظمی از شعر آیینی جریان دارد، ومسائلی همانند: غیبت، ظهور، فرج، انتظار ویاران آن حضرت در زمانه ی غیبت، در شعر مهدوی مطرح است.
از بهترین نمونه های این اشعار می توان به اشعار
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (متوفای ۶۲۷ ق) در منظومه های عرفانی خود، بارها از مهدی موعود (علیه السلام) یاد کرده است:
صد هزاران اولیا رو بر زمین * * * از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی! مهدیی از غیبت آر * * * تا جهان عدل گردد آشکار
مهدی وهادی وتاج انبیا * * * بهترین خلق وبرج اولیا
ای تو ختم اولیا اندر جهان * * * در همه جان ها نهان، چون جان جان
پاکبازان، عسکری را بنده اند * * * همچو مهدی، در جهان دل زنده اند
پاکبازان، دیده اند عطار را * * * خوانده اند از لوح او، اسرار را
در دیوان لسان الغیب حافظ شیرازی (متوفای ۷۹۱ ق) فقط به یک مورد برمی خوریم که بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را آشکارا با خود دارد:
بیا که رایت منصور پادشاه رسید * * * نوید فتح وبشارت، به مهر وماه رسید
جمال بخت ز روی ظفر، نقاب انداخت * * * کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
سپهر، دور خوش اکنون کند که ماه آمد * * * جهان به کام دل اکنون رسد، که شاه رسید
ز قاطعان طریق، این زمان شوند ایمن * * * قوافل دل ودانش، که مرد راه رسید
عزیز مصر به رغم برادران غیور * * * ز قعر چاه برآمد، به اوج ماه رسید
کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل(۱۵۳)؟ * * * بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
ز شوق روی تو شاها! به این اسیر فراق * * * همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو بخواب! که حافظ به بارگاه قبول * * * ز ورد نیمشب و، درس صبحگاه رسید
همچنین حسام خوسفی سه ترکیب بند مناقبی در ستایش حضرت ولی عصر (علیه السلام) دارد که در پیشینه ی شعر مهدوی در زبان فارسی بی سابقه و خوانندگان محترم را به خواندن این ترکیب بند بسیار زیبا دعوت می کنیم:
هر صبحدم که چرخ کند طیلسان، سپید * * * از موکب سپیده شود آسمان، سپید
مهدی، که مهد دین ز جنابش جلال یافت * * * طغرای دولت نبوی، زو مثال یافت
سر برکشید آتش رخشان ز آب سرخ * * * بنمود تیغ، صبح سفید از قراب سرخ
روی زمین که پر بود از فتنه ی فساد * * * هم پشتی عدالت او پر کند ز داد
ای کرده تیغ تو رخ اعدا زبیم، زرد * * * روی مخالفان تو بادا مقیم، زرد
ای آفتاب مشرق عدل! از افق بتاب * * * بنگر چه ذره هاست هوادار آفتاب
ای از سخای لطف تو باغ بهار، سبز * * * وز موکب تو، گلشن خضرا نگار سبز
خضر خضر لباس، که چندین ثبات یافت * * * از مشرب زلال تو، آب حیات یافت
ای بام قصر قدر تو، این گلشن کبود * * * فرش جلالت تو، بر این مسکن کبود
در چشم خون فشان شفق، کحل عین کن * * * بر اهل شام، دعوی خون حسین کن
از تیغ توست دایره ی اخضری، بنفش * * * فرش بساط کارگه عبقری، بنفش
برخیز وتیغ برکش وعزم قتال کن * * * بر تیغ خویش، خون خوارج حلال کن
بر شب، نگون کن ای مه دین! اختر سیاه * * * یعنی: ز شامیان بستان افسر سیاه
گر دولت قبول تو گردد میسرم * * * شاید که پای بوس مقیمان این درم
در ادبیات معاصر هم هستند شاعران و نویسندگانی که در گونه ادبی آیینی به ادبیات مهدوی می پردازند و آثار بسیار زیبایی را خلق می کنند. افراد نام آوری چون علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکائی، سیدفضل الله ندوشن، سلمان هراتی، مرتضی امیری اسفندنه، سعید بیابانکی، فیصر امین پور، دکتر طاهره صفارزاده و ...
قیصر امین پور
سبزتر از بهار
طلوع مي کند آن آفتاب پنهاني
زسمت مشرق جغرافیاي عریاني
دوباره پلک دلم مي پرد، نشانه چیست؟
شنیده ام که مي آید کسي به مهماني
کسي که سبزتر است از هزار بار بها
ر کسي، شگفت کسي، آن چنان که مي داني
تو از حوالي اقلیم هر کجاآباد بیا
که مي رود شهر ما رو به ویراني
در انتظار تو تنها چراغ خانه ماست
که روشن است در این کوچه هاي ظلماني
کنار نام تو لنگر گرفت کشتي عشق
بیا که نام تو آرامشي است توفاني
علیرضا قزوه:
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
تو کدام آینه ای ؟ صل علی آیینه
تو کدام آینه ای ، ای شرف الشمس غریب
که زد از دوری دیدار تو چشمم پینه
از همه آینه ها زلف رها کرده تری
می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه
لوح محفوظ خدا! آینگی کن یک صبح
که جهان پر شده از آتش و کفر و کینه
در همه آینه ها نام تو را کاشته ایم
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
طاهره صفارزاده
هميشه منتظرت هستم
بي آن که در رکود نشستن باشم
هميشه منتظرت هستم
چونان که من
هميشه در راهم
هميشه در حرکت هستم
هميشه در مقابله
تو مثل ماه
ستاره
خورشيد
هميشه هستي
و مي درخشي از بدر
و مي رسي از کعبه
و ذوالفقار را باز مي کني
و ظلم را مي بندي
هميشه منتظرت هستم
اي عدل وعده داده شده.
اين کوچه
اين خيابان
اين تاريخ
خطي از انتظار تو را دارد
و خسته است
تو ناظري
تو مي داني
ظهور کن
ظهور کن که منتظرت هستم
ظهور کن که منتظرت هستم
انتهای پیام/*