همسایه‌ها این‌جا از فامیل به هم نزدیک‌ترند

درهای این خانه، همیشه باز است.اما برای فهمیدن چرایی این موضوع، باید کمی به آن‌سوی در و حیاط خانه سرک بکشی تا ببینی راز خانه «زهره خانم» چیست؟ خانه‌ای که نشانی‌اش «پلاک گل» است و پاتوق همسایگانی که حالا از فامیل، به هم نزدیک‌ترند.
همسایه‌ها این‌جا از فامیل به هم نزدیک‌ترند
1398/04/31 - 11:24
تاریخ و ساعت خبر:
34364
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - شاید تا چند سال قبل چیز عجیبی نبود، در همه محله‌ها کسانی بودند که اهل محل به آنها «درخانه باز» می‌گفتند کسانی‌که شاید از مال دنیا چیز زیادی نداشتند اما اگر یک لقمه نان سرسفره شان بود با بقیه می‌خوردند و درخانه شان به روی غریبه و آشنا باز بود. اگر غریبه‌ای وارد محل می‌شد و آب و نانی نیاز داشت نشانی خانه او را به غریبه می‌دادند. این‌روزها به خاطر تغییر سبک زندگی شهری در محله‌ها کمتر نشانی از این آدمهای درخانه باز دیده می‌شود و بسیاری از همسایه‌ها از حال و روز هم خبری ندارند. «زهره بهرامی» 59 ساله 41 سال است که با صرف کمترین هزینه فقط با ذوق هنری و مهارت استفاده از وسایل دورریختنی در حیاط 20 متری منزلش فضای دلچسبی برای خود و همسایگانش درست کرده است که هربار دلشان می‌گیرد در این خانه را می‌زنند و به اینجا پناه می‌آورند.
بهشتی از دور نریختنی‌ها
پشت پنجره‌ای که به کوچه باز می‌شود پر از گلدانهای رنگارنگی است که بی‌اختیار هر رهگذری را وا می‌دارد که لحظه‌ای تأمل و نگاهش را از رنگ گلها پر کند. قشنگی این گلها هدیه هرروزه اهل این خانه به عابران و ساکنن کوچه است. با روی خوش به استقبالمان می‌آید. باید از وسط پذیرایی گذر کنیم تا به حیاط کوچک 20 متری‌اش برسیم که وسعت دریا را دارد. چهچه قناری و جیک جیک ریز فنجها از حیاط خانه به گوش می‌رسد. وارد بالکن که می‌شویم به چکمه پلاستیکی بنفش رنگی اشاره می‌کند که داخلش گل گذاشته است و با لبخند می‌گوید: چکمه نوه‌ام است.! هیچ چیزدراین خانه دور ریخته نمی‌شود همه چیز به نوعی استفاده جدید و مجدد می‌شود. گلدان‌های این خانه بطری‌های پلاستیکی نوشابه، قوری‌های بندزده، شیشه عطرخالی، جعبه مواد شوینده و سایر مواد باز یافتی است! می‌گوید: «هرکدام از همسایه‌ها قوری شکسته، گلدان شکسته .... دارند دم در خانه ما می‌گذارند و می‌گویند زهره برمی‌دارد یک چیزی می‌کارد و یک چیز درست می‌کند!! چوبهای خشک دارچین به صورت نردبانی روی آبگرمکن دیواری قطار شده‌اند که رویشان آب می‌پاشد بوی خوبش بلند می‌شود می‌گوید: «نه تنها اینجا بلکه دکور خانه‌ام همه‌اش بازیافت است. مدتی بود دیوار خانه‌مان نم می‌داد و این موجب عذابم شده بود یک‌روز کاهگل درست و دیوار را کاهگل کردم حالا دیگر اثری از نم نیست گاهی که آب اسپری می‌کنم بوی دهات می‌دهد!» در گوشه حیاط آلاچیق چوبی که در و دیوارش با شاخ و برگ گیاهان و شاخه‌های درخت مو پوشیده و سایه بانش با یک ردیف نی بافته شده است خودنمایی می‌کند. آلاچیق طوری طراحی شده که تنه درخت شاتوت قدیمی از وسط آن گذر کرده و سر به آسمان برده است. صدای شرشرآب آبنما و باران مصنوعی که هر 2 ساعت یکبار می‌بارد - به قول خانم بهرامی حاصل دست برادرم حبیب ادیسون است- همه اینها وقتی با صدای دل انگیز پرنده‌ها همراه می‌شود فضای دلنشینی را فراهم می‌کند که به پشتی‌ها یله بدهی و فارغ از غصه جهان شوی!
به جای طلا کود می‌خرم!
سالهای پیش خانم بهرامی گلها را در باغچه کاشته بود اما وقتی همسایه‌ها خانه‌هایشان را بلند مرتبه سازی کردند باغچه دیگر روی آفتاب را ندید وگلها خراب شدند برای همین تصمیم گرفت گلها را درون گلدان و در ضلع شمالی و بخش آفتاب‌گیر حیاط پرورش بدهد. به تدریج گلدانها آنقدر زیاد شد که تعدادش از دست دررفت. بانو بهرامی با اشاره به اینکه هرکسی به چیزی علاقه دارد و برای آن پول خرج می‌کند مثلاً بعضی از خانم‌ها به طلا و جواهرات علاقه مندند و پولشان را صرف خرید آن می‌کنند اما علاقه من گل و گیاه است ادامه می‌دهد: «شاید باورکردنی نباشد هر پولی که به دستم می‌آید کود و خاک می‌خرم! البته هیچ وقت برای خرید گلدان یا گل پول نمی‌دهم چون همیشه یک قیچی باغبانی در کیفم دارم و وقتی در پارک و گذر می‌بینم شاخ و برگ گل‌ها را هرس کرده‌اند شاخه زنده‌تر را جدا می‌کنم و در آب می‌گذارم تا ریشه دهد. تنهاگلهایی که می‌خرم گلهای پشت پنجره است که به فصل عوض می‌کنم. به هرکسی نشانی منزلم را می‌دهم می‌گویم: پلاک گل!!»
مثل خانه پدری
زنگ درخانه به صدا در می‌آید و چند تا از همسایه‌ها برای دیدن خانم بهرامی می‌آیند. صاحبخانه با یک سینی نوشیدنی از ما پذیرایی می‌کند و می‌گوید: «هرموقع یکی از دوستانم غم و غصه دارد می‌گویم پاشو بیا اینجا زهره درمانی! یک ساعت که اینجا می‌نشیند گل و گیاه و پرنده‌ها حالش را خوب می‌کنند. در این روزگار خوب کردن حال دیگران تنها کمکی است که ما می‌توانیم به آنها بکنیم.» خانم رضی- یکی از همسایه‌ها- در حالیکه چای هل را سرمی‌کشد می‌گوید: «زهره خانم همیشه دست کمکش دراز است. هرکس اسباب‌کشی داشته باشد اولین نفر به کمکش می‌آید. تولد همه یادش است حتی یک هدیه کوچک می‌خرد. ویژگی مهمش بی‌توقع عشق ورزیدن است بدون اینکه انتظار بازگشت داشته باشد. خانه‌اش مثل خانه پدری است که وقتی دلت می‌گیرد به آن سر می‌زنی و حالت خوب می‌شود اینجا همینطور است. درخانه اش به روی همه همسایه‌ها باز است.» خانم جلیلوند یکی دیگر از همسایه‌ها با تأیید حرف خانم رضی می‌گوید: «یکی دیگر از ویژگی‌های خوب خانم بهرامی در خانه باز بودنش است. دراین خانه به روی همه همسایه‌ها باز است و این آلاچیق پاتوق همسایه‌هاست. کمتر روزی است که مهمان نداشته باشد. گاهی می‌گویم تا یک نفر به زهره جان سلام و علیک می‌کند می‌گوید بفرمایید تو ما یک باغچه با صفا داریم و با چای پذیرایی می‌کند و هرکس یکبار چای این خانه را بخورد نمک‌گیر وکبوتر جلد این خانه می‌شود گاهی می‌گویم آخر چطور به مردم اعتماد می‌کنی؟» خانم بهرامی به خنده می‌گوید: «من داخل خانه‌ام چیز زیادی ندارم همه‌اش همین بازیافتی‌هاست. اصلاً کریستال و چیزهای گران قیمت توجه من را جلب نمی‌کند. کی می‌خواهد این چیزهای بازیافتی را ببرد؟! ا» خانم بهرامی بطری‌های شیشه‌ای که به هم وصل و در کنار آلاچیق آویزان شده‌اند را تکان می‌دهد و صدایشان که بلند می‌شود می‌گوید: «این هم زنگ غذا است!»
صندوق قرض الحسنه هم داریم
خانم جلیلوند عکس‌هایی از مولودی حضرت عباس(ع) دراین خانه نشان می‌دهد بهرامی می‌گوید: «من منتظر نمی‌شوم کسی برایم گل بخرد، خودم برای خودم می‌خرم. سالی 2 بار به باغ گل می‌روم یکبار برای تولد خودم و یکبار تولد حضرت ابوالفضل، یک عالمه گل می‌خرم و آش می‌پزم و مولودی می‌گیرم و به مهمانها موقع رفتن گل می‌دهم.» خانم بهرامی دستی هم به کار خیر دارد تعریف می‌کند: «مامانم قبل از فوت پولی پیش من داشت بعد از فوتش با مشورت خواهر و برادرها صندوق قرض الحسنه ای درست کردم پول مامان را ماهانه به آشنایانی که مشکل مالی دارند قرض می‌دهم اوایل مبلغش زیاد نبود و بعدها پسر و دخترم هم مقداری اضافه کردند هرچند کم است اما گاهی گره از کار گرفتاری باز می‌کند.»
دعای قناری‌ها
نگهداری از این همه گل و گلدان و پرنده مشکلاتی هم دارد به طور مثال خانم بهرامی و همسرش هیچ وقت نمی‌توانند به مسافرت دوتایی بروند و همیشه یک نفر باید بماند اگر هم بروند به همسایه بالایی‌شان می‌سپرند که به قول خودش گل باز است!
بهرامی برای قناری‌ها آب یخ می‌ریزد. انگار چیزی یادش آمده باشد تعریف می‌کند: «یکروز یکی از دوستان به من گفت زهره تو برای مادرت چی خیرات دادی مادرت را خواب دیدم گفت زهره به من آب یخ داده است! هرچی فکر کردم چیزی به خاطرم نرسید تا اینکه یکروز که داشتم داخل جا آبی پرندگان یخ می‌ریختم یکدفعه با خودم گفتم پس ثواب این آب خنک به روح مادرم رسیده است. دستمان هرچند کم، اما به خیر باشد نه تنها انسانها بلکه پرنده‌ها هم آدم را دعا می‌کنند دنیای ما به خوبی نیاز دارد!»
خبرگزاری فارس
انتهای پیام/

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
همایسه ها، زهره بهرامی، خانه گلدانی
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
اجتماعی
V
آرشیو